میهمان عزیز

امروز منتظر آمدنِ دوست عزیزی بودم. هی دلم تاپ‌تاپ می‌زد که کِی می‌رسد یعنی؟ بعد وقتی از پله‌ها داشت می‌آمد بالا گفتم ببخشید ما پله‌هامان زیاد است دوست جان! گفت اتفاقاً داشتم به تو فکر می‌کردم! با این پله‌ها چه می‌کنی؟! … یک کاری می‌کنیم دیگر!! اگر کسی نداند خدا می‌داند که چندین بار مدیونِ…Continue reading میهمان عزیز

سیلویا برای صرف بیف!

امروز هم برای سحری خواب ماندیم هم برای سر کار رفتنِ امیر! یعنی هی به این آقامون می‌گویم اینقدر آهنگِ زنگِ موبایلتان را عوض نکنید خوب! گوش نمی‌دهد که! نصفِ شب یک آهنگِ محزون و عجیب و غریبی مدت مدیدی روی مخ‌م بود! توی خواب بودم البته! بعد توی خواب و بیداری گفتم «امیر این…Continue reading سیلویا برای صرف بیف!

خوب من، سلام!

من یک «روح» دارم! حرف تازه‌ای نیست ولی من علاوه بر روحِ خودم، روحِ دیگری دارم که سالیانِ دوری است با من است. آنقدر صمیمی و آنقدر نزدیک که گاهی فراموش می‌کنم هست. و بعد خیال می‌کنم او نیز فراموشم کرده است. اما اینطورها هم نیست، هر چقدر که من بی‌معرفت باشم و یادی از…Continue reading خوب من، سلام!

Qarun

در سومالی خبرهایی است. قربانیانِ جاودانه‌ی تاریخ سرمایه‌داری در حال آفریدنِ زیباترین و تأثیرگذارترین تصاویر شکار شده توسط رپورترها و عکاسان حرفه‌ای‌ در طول تاریخ‌اند تا گلدن کلاپ‌ها را صاحب شوند. نمایشگاه راه بیاندازند و تا چند وقتی خبرهای داغ برای پر کردن ستون‌های خبری‌شان داشته باشند … چنین است برادر … آری!

کلّا إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى

*خانم شریفی یکی از شریف‌ترین انسان‌هایی است که خدا موقعی که حسابی سر ذوق بوده است، خلق‌ش کرده است. سال‌های سالی که با ایشان همکار بوده‌ام، فرصتی بس مغتنم بود تا آداب فراوانی از چگونه بهتر زیستن را بیاموزم. انسانی که با گشاده‌رویی و گشاده‌دستی عجیبی کوچک‌ترین تجربیات‌اش را نیز در اختیار دیگران می‌گذارد، بزرگترین…Continue reading کلّا إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى

ماهِ تلخ!

بهانه‌اش، دیدنِ تابلویی بود که سال ۸۱ برای ازدواج آزاده و علی برایشان کشیده بودم و این‌بار که با امیر مهمان‌شان بودیم، دیدیم‌اش. بعد هم که نشسته بودم به مرتب کردنِ کتابخانه‌ای که مانده است تبریز و با من نیامده تهران، آن همه طرح سیاه قلم تابلوهایی که دیگر دستِ من نیستند و هر کدام…Continue reading ماهِ تلخ!

چاووشی!

خانه‌ی پدری اصلاً جور خاصی است. محله‌ی قدیمی. آدابی که داشت یک زمانی برای خودش، قبل اینکه آدم‌های قدیمی یک‌جورهایی بروند،[مرده باشند یا رفته باشند جای دیگر] برای همیشه و جایشان را آدم‌های جدیدی پر کنند که نرسیده آن خانه‌های قدیمی حیاط‌دار را می‌کوبند و برج می‌سازند!  *دیشب که به مدد امدادهای غیبی جاری در…Continue reading چاووشی!