از صبح که این را در کانال سمت خدا خواندم هنگ کردهام و شاهد غیب قربانش بروم دست به آچار است. آقایان آقایان نکنید! نگویید! گفتید اصلاح کنید! به این مرحله نرسانید. شماها که کانال ارتباطی ندارید، داشته باشید هم پاسخگو نیستید و احتمالاً چون اشخاصی مثل آقای انبیایی به معترضین از منابع خاصه سخن…Continue reading تکچرخیهای اهل علم
برچسب: ترجمه
خدایی که لطیف است
– وقتی ذِعْلِب یَمانی از حضرت پرسید: یا امیرالمؤمنین، آیا پروردگارت را دیدهای؟ فرمود: آیا چیزی را که نمیبینم میپرستم؟ ذعلب گفت: چگونه او را دیدهای؟ حضرت فرمود: دیدهها او را آشکار نبینند، اما دلها به حقیقتهای ایمان او را درک کنند. به اشیاء نزدیک است بدون مماس بودن با آنها، و دور است از اشیاء بدون…Continue reading خدایی که لطیف است
تفقه و تعقل دو بال هستند برای ایمان انسان
کوچکتران شما باید به بزرگتران اقتدا کنند، و بزرگترهای شما باید به کوچکترها مهربان باشند. همچون ستمکاران دوره جاهلیت نباشید که نه دنبال فهم دین بودند، و نه برای شناخت خداوند تعقّل میکردند، مَثَل مردم جاهلیت چون تخمی است که در محل تخمگذاری شترمرغان پیدا شود، شکستنش گناه است، و وانهادنش باعث بیرون آمدن جوجه زیان رسان (زیرا ممکن است تخم…Continue reading تفقه و تعقل دو بال هستند برای ایمان انسان
در خدمت و خیانت ترجمه ۱: کلــمه الله
دیروز از جستجوی کهنترین پایتخت جهان– دمشق زیبا– رسیدم به باغ عدن و بوش نقاش هلندی دستم بگرفت رساندم به آراسموس بزرگ. این قسمت مقاله جالب بود که گفتم با شما شریک شوم: «در نهایت، متن یونانی تصحیح شده، به همراه ترجمهٔ لاتین تازهای از آن (که جایگزین ترجمهٔ مغلوط جروم شده بود) و حواشی…Continue reading در خدمت و خیانت ترجمه ۱: کلــمه الله
رسم عاشقکشی
لا أحد یَشعُر بأحَد ها هی الشمس تُرِق نفسَها لأجلِنا و نَحنُ نتغزل بِالقمر کسی ، کسی را نمیبیند خورشید خودش را برای ما آتش میزند اما ما ماه را مینوازیم غاده السمان
ما تو مریخ میخ نداریم*
یعنی من از دوشنبه ننوشتم؟ ننوشتم که بوی بهمن چیست؟ که بهمن بوی حکومتنظامی میدهد، بوی لیلان خانم؟ ننوشتم که رفتم «بن فولاد»(+) را دیدم؟ که خجالت زده جلوی درشان ایستادیم بیاید طفلکم مثل بند انگشتی میان در و لنگهای دراز پدرش بماند با خیار پوستکندهای در دستش و زل بزند به امیر و من…Continue reading ما تو مریخ میخ نداریم*
از خِشتبینی ها
«… همیشه جان فدا بودهایم ما. شمشیر حمله همیشه اول سینهی ما را میشکافته. اما بار که بار میشده هر کس میرفته مینشسته بالای تخت خودش و ما میماندهایم با این چهار تا بز و بیابانهای بیبار،… بگیری که همیشه بار شکم این مملکت بودهایم. آذوقه! خورده شدهایم. همان چُفُلکی که زمستانها جلوی بز میریزند تا از تنگسالی…Continue reading از خِشتبینی ها