خواب طولانی بود و پر ازدحام. در حیاط خانه پدری ما و زیرزمین خانه قدیمی خواهرم. به کودکی که شبیه بز بود گفتم میگوید مادر درخت است. با صدای هولآور بار زدن سنگ/آجر بیدار شدم. تا چند ثانیه صحنه و گفتگوها را سعی کردم حفظ کنم اما موفق نشدم. فقط در خاطرم ماند مادر درخت…Continue reading دامدا دهوه اوتوروب*
برچسب: خواب
یکشنبههای علوی*
در خواب بعد از ظهر، خواستم زن همسایه خانه پدری را ببینم، مرد دربان بداخلاق گفت فلانی اینجا نیست. یکشنبه بیا. اسم همسایه هم زهرا خانوم بود. گفتم میشود برایش پیغام بنویسم؟ دفتری داد و خودکاری. نوشتم زهرا خانوم من باید برگردم تهران اگر برنگشتم، میآیم دیدنتان. باز هم یکشنبه. * تیتر یک سری…Continue reading یکشنبههای علوی*
حال خوابهایم ترش و تر
با بدنی سفت و اسپاستیک بیدار شدم در حالیکه غذای خوشمزهای را میخوردم که فسنجان بود. در خواب دشواری و فشردگی بود. یک جایی با دو سکه پنج تومنی قدیمی سرخ رنگ میخواستم سوار اتوبوس شوم بروم شاهگلی. به سختی روی حاشیه سیمانی بین کرتهای خانه پدری رد شدم فسنجان خوران. انتهای خواب به خانمی…Continue reading حال خوابهایم ترش و تر
هوا هم رطوبت خنک بعد باران داشت
داشتم خواب میدیدم که با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. سیب بود. حال قلب طلایی را پرسید. صدای لوس علیرضا در پس زمینه گریه کرد. خداحافظی کردم بروند کلاس نقاشی، اولین روزش است. چشمهایم هنوز خواب بودند. در خواب چیزی نوشته بودم و پست کرده بودم، جهد کردم ادامه بنویسم برایش، ادامهاش درباره اولین فروشگاه…Continue reading هوا هم رطوبت خنک بعد باران داشت
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
اینجا نزدیک دمیدن صبح صادق صدای پرنده میپیچد. گاهی کلاغها گاهی گنجشکها. با کلاغها یاد شاهگلی میافتم با گنجشکها میروم چهارراه/ میدان ایالت ارومیه، جلوی ساختمان دادگستری. نرسیده به ساختمان دادگستری دو سه پله که بروی بالا مغازه دو نبش بزرگی است پر از فابهای چوبی و فلزی. اولین نقاشی با مدادرنگیام را دادم آنجا…Continue reading در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
سوره یونس گوش میدادم
تشک بادی سوراخ شده بود و تمام بدنم میسوخت و اسپاسمم شدت گرفته بود. مهدیه زورش نمیرسید و خوابالو کاری کرد دلم شکست. گریه کردم و دلم مرگ خواست. خوابم برد. از هال بزرگه رفتم اتاق نشیمن و خزیدم توی بسترم. تاریک بود. حس کردم مادر نیست. پریشان نشستم دیدم نه جای مادر هست نه…Continue reading سوره یونس گوش میدادم
به وقت ۰۱:۲۰
در خبرها آمد تصویری پانوراما از فضا در ساعت یکونیم بامداد از ایستگاه فضایی به زمین ارسال شده است که هیچ رصدخانهای نتوانسته ذخیرهاش کند. تصویرنگاری صورت گرفته از تعداد انگشتشماری که در زمین موفق به مشاهدهاش شده بودند را در مجلات علمی چاپ کرده بودند. در تصویر که از سمت کره ماه آغاز میشد…Continue reading به وقت ۰۱:۲۰