اصلاً به دَرَک!

دیشب، امیر که چند صفحه‌ای خشم و هیاهو خواند و چراغ را خاموش کرد، گفتم دیگر نمی‌خواهم برای حفظ یا برگرداندن کسی تلاش کنم. دیروز وقتِ دکتر داشتم. امیر وقتی از سر کار برگشت، فیلم آقا یوسف را خریده بود که تمام ماهِ رمضان قبل را به هوای دیدن‌ش رفته بودیم سینما و آخرش نشده…Continue reading اصلاً به دَرَک!

سفری که نود دقیقه طول کشید …

هفته‌ی قبل قرار بود برویم. یعنی وقتی سعید(+) گفت، شدیداً دوست داشتیم برویم. نشد. کاری پیش آمد مهم‌تر. بعد سعید گفت چهارشنبه دوباره هست. توی گودر غزاله نوشته بود آنقدر شلوغ بوده که جا برای نشستن خانواده‌ی ابراهیمی هم نبوده، به سعید گفتم، گفت یک کاری‌اش می‌کنم، شما بی‌آیید. به امیر گفتم. از سر کار…Continue reading سفری که نود دقیقه طول کشید …

ابن مشغله!

نه که اسم‌اش را نشنیده باشم. حداقل هر باری که به وبلاگ سعید (+) سر می‌زدم، اسم‌ش پای هر پُست‌ش بود. ولی «رغبت» نداشتم به خواندن‌اش. حتی وقتی مرداد، توی کافه اعیانِ تبریز، سعید یکی از کتاب‌هاش را برایم با روان‌نویس سبز خوش‌رنگی امضا کرد هم چند صفحه‌ای خواندم و بعد مثلِ کسی که ناخواسته…Continue reading ابن مشغله!

عصر چهارشنبه‌ای بود!

نمی‌دانستم امروز دوم بهمن باشد. گیر کرده‌ام، مانده‌ام هنوز در دیماهِ پُر اتفاق. اگر بخواهم توضیح بدهم، طولانی می‌شود، خیلی طولانی‌تر از ــ انگار ــ روالِ معمول. می‌گویند من خیلی طولانی می‌نویسم و حتی خیلی تُند تُند [سلام حسین] این‌روزها از همه می‌شنوم. برای همین است که دستم به نوشتن نمی‌رود. حتی با اینکه گفته…Continue reading عصر چهارشنبه‌ای بود!

از شوقِ نـ+نوشتن!

دستم به نوشتن نمی‌رود. بعد ذهنم پُر شده است از کلماتی که روزنه‌ای نمی‌یابند برای جاری شدن. ثروت عظیمِ زندگی‌ی من. دستم به نوشتن نمی‌رود. غصه که نباشد، غم که باد نکند میان حنجره، لابه‌لای سینه‌ها، فکر و ذکر که درگیر نباشد میان خیر و شر، واقعیت و اوهام، دستم به نوشتن نمی‌رود. فراموش نمی‌کنیم…Continue reading از شوقِ نـ+نوشتن!

موتیفات آخرین روز تابستان

۱. ابتدا اینکه: آقای خصوصی نویس محترم! ما شدیداً خوشحال می‌باشم* که دیروز وسوسه شدم با شما تماس بگیرم. یعنی یک جورهایی در این موقعیت خاص روحی و فکری اتفاق فوق‌العاده‌ای هم محسوب می‌شود. یعنی بعد از اینکه سخن قَد کشید و گفتید قطع کنم تا شما تماس بگیرید و به طرز شگفت‌انگیزی دقیقاً همان…Continue reading موتیفات آخرین روز تابستان

موتیفات شهریوری

۱. یکی از سرگرمی‌های خانم‌ها، علی‌الخصوص در همین ماه رمضان، زیر و رو کردن دانش آشپزی‌اشان است. اینکه سفره‌اشان رنگین‌تر باشد و هر جایی که رفتند، غذا و دسر جدیدی را دیدند، یا با اتکا به فنون و رموز خانه‌داری، کاشف به عمل آورند که مواد اولیه‌اش چی بوده است؛ یا هم که به بهانه‌ی…Continue reading موتیفات شهریوری