مرا به کتاب خدا می‌خوانند

به معـاویه اگر از دنیایی‌ که در آن هستی‌ پرده‌ها برداشته شود چه خواهی‌ کرد؟ دنیایی‌ که با زینت‌هایش خود را برابر تو آراسته، و به خوشی‌ هایش فریبت داده، دعوتت نموده اجابت کردی‌، به سوی‌ خودش کشانده به دنبالش شدی‌، فرمانت داده اطاعتش کردی‌. مسلّماً نزدیک است که نگهدارنده‌ بر موقفی‌ نگاهت دارد که…Continue reading مرا به کتاب خدا می‌خوانند

تا سنانت چو علی در صف هیجا بزند*

قوم ما خواستند پیامبرمان را از میان بردارند، و ریشه ما را براندازند، علیه ما نقشه‌ها کشیدند، و کارها کردند، درِ آسایش را به روی‌ ما بستند، و ما را بر پلاس ترس نشاندند، مجبور به اقامت در کوههای‌ صعب‌العبور نمودند، و بر علیه ما آتش جنگ افروختند. به خواست حق، شرّ دشمن را از…Continue reading تا سنانت چو علی در صف هیجا بزند*

رفراندوم

«زیرا آن یک بیعت است، و تجدیدنظر در آن راه ندارد، و در آن اختیار از سر گرفته نشود. آنکه از آن سر برتابد به انکار حق برخاسته، و آن که در پذیرشش تأمّل نماید سازشکار و منافق است.» از نامه ۷ امیرالمومنین علی علیه‌السلام نامه‌های ۶ و ۷ خطاب به معاویه است درباره بیعت…Continue reading رفراندوم

هل من ناصر ینصرنی*

به بعضی‌ از فرماندهان ارتش خود اگر به سایه اطاعت ما بازگشتند این همان است که ما دوست داریم، و اگر اوضاع و احوال آنان را به اختلاف و سرپیچی‌ کشاند، تو با یاری‌ کسی‌ که تو را اطاعت می‌‌کند با اهل عصیان به جنگ برخیز، و با کسی‌ که فرمانت را می‌‌برد از کسی‌…Continue reading هل من ناصر ینصرنی*

بیرون شدن از عزت قناعت

گفته شده شریح بن حارث قاضی امیرالمؤمنین علیه السّلام بود. در زمان حکومت آن حضرت خانه‌ای‌ به مبلغ هشتاد دینار خرید، خبر این برنامه به آن جناب رسید، وی‌ را خواست و به او فرمود: به من خبر رسیده خانه‌ای‌ به هشتاد دینار خریده، و برایش سند نوشته، و بر آن گواهانی‌ گرفته‌ای‌! [گفت: آری‌…Continue reading بیرون شدن از عزت قناعت

نامه‌های یوسف‌آباد

  چند روز مانده به عید رفتم اتاق خالی. البته اتاق چندان خالی نیست، اما چون چیزی پهن نکردیم کف اتاق می‌گوییم خالی. مثل انباری شده بود و دیدن کارتن‌های موز جلوی کمد دیواری اذیتم می‌کرد. از مهدیه خواستم چیزی بیاورد که رویش بنشینم و کارتن‌های توی کمد را بگذارد جلویم تا مرتب کنم و…Continue reading نامه‌های یوسف‌آباد