به لشگرش، پیش از دیدار با دشمن در صفّین دست به جنگ نزنید تا آنان شروع کنند، زیرا به حمد خدا حجّت با شماست، و جنگ نکردن از سوی شما تا شروع جنگ از جانب آنان حجّت دیگری از شما بر آنهاست. دشمن چون به اذن حق پای به هزیمت نهاد فراری را به قتل…Continue reading إنَّ شانئک هو الأبتر
برچسب: گریه نوشت
ولی کاش بشه خواب ببینم
اینروزها که سریال کوچه اقاقیا پخش میشود، با جستجوی «دوست ندارم دیگه خواب ببینم، توی خواب تو رو بیتاب ببینم» میرسند به یکی از نوشتههایم درباره مادرم. یکی نوشته بود ناهار میرود خانه حاجخانوم. یاد مادرم غلغله کرد. یاد باری افتادم که آمدیم تبریز، تابه کوکو سبزی را آورد نشانم داد گفت یادش رفته سر…Continue reading ولی کاش بشه خواب ببینم
فرشته نگهبان*
پرچم فلسطین همیشه مرا یاد سما میاندازد، سیاهی موهایش، سرخی لبهایش، سبزی چشمانش و سفیدی پوستش. برای همین چند وقت پیش که این(+) بند شعر میلاد عرفانپور را خواندم گریهام گرفت. اما غزه هم این روزها خیلی سما است چون سما که نمیتوانست راه برود، تا متوجه دشمن شد، با تقلای زیاد، قبل از افتادن…Continue reading فرشته نگهبان*
خانهام کجاست؟
تمام درها بستهاند یوسف من اما کام نمیخواهم میشود آبرویم بشوی؟ فی الدنیا و الآخره
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
از مسجدالحرام که آمدیم بیرون در مسیر پیرمردی چوب سواک میفروخت. خم شدم پرسیدم اینها چند؟ بیکه سرش را بلند کند، حتی بچرخد سمت ما، با نفرت انگار که مگس سمجی را بپرّاند گفت لا ایرانی! لا ایرانی! قلبم شکست. راه افتادیم و بازوی مادر را گرفته بودم که عصای دست پیریاش، به عصای تن…Continue reading قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
گفت به امام رضا از طرفت گفتم سلام آقا
شنیدید انگار خواب بود؟ خواهر ساکن روستایم صبح زود مثل خواب آمد چند دقیقهای ننشست از بس جعفری است و رفت. وقتی گفت باید سریع برود گریه کردم. خیلی گریه کردم. یکی در من گفت پشت سر مسافر گریه نکن. مسافر مشهدم سریع آمد عین یک خواب و رفت. انگار که خواب باشد.
مادر است زمین
میآیم بافتنیام را تمام کنم نمیتوانم. از گلدوزی نیمه کاره، کیف نمدی نیمه تمام چیزی نمیگویم. دو ماه شاید بیشتر است که میخواهم کسی با مرواریدها از روی فیلم آموزشی دستبند ببافد، کسی نیست. امروز یقه مهدیه را گرفتم اما نشد، میلش نبود لیلی. روی تخت خوابیدن برای همیشه نابودم کرد.