خوب. من همین یک ساعت پیش دیدم که «اوشا» از من پرسیده است این چه پروردگاری است که من دارم؟ (+) من خداوند عاجز بینوایی دارم اوشا. تو راست میگویی. چون خداوندی نیست که مدام دنبال ما راه بیافتد و مثل پاککن بزرگی، ردپای گندکاریها و اشتباهات و فساد ما را پاک کند. او حتی…Continue reading از خدای خورشید به خدای سپیدهدمان!
ماه: مرداد ۱۳۸۹
من ترانه! ۱۵ سال داشتم!
آن موقع، تماشای «من ترانه، پانزده سال دارم!» یکجور ساختارشکنی متبسم بود. متبسم از آن جهت که میگفتند ترانه، شاگرد امین تارخ است و بعد آدمهایی مثل مهتاب نصیرپور هم توی فیلم بودند. اصلاً فیلم یکنوع جنگ نرم بود. دختری، با محرمش بوده و از او باردار شده بود که نباید میشد! بعد هم با…Continue reading من ترانه! ۱۵ سال داشتم!
تو مشغول مردنات بودی*
حتی اگر چنین دیر سر رسد طلوع عشق و طلوع نور از خواب برمیخیزی و شمعها خوداخود روشناند ستارگان گرد هم میآیند و رویاها بر بالشات فرو میچکند و عطر گرم هوا را میپراکنند حتی اگر چنین دیر استخوانهایت بدرخشند و گورْخاک فردا در نفسهایت شعله گیرد. مارک استرند /طلوع نور ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *…Continue reading تو مشغول مردنات بودی*
رفیق بیکلک مادر!
امروز صبح، اعوذتین را خواندم و عین ِ پدر ِ نادر(+)، فوت کردم به چهار طرفم و بعد وارد کوچه شدم. نوشته بودم که کوچهامان را کَندهاند؟ بعد عین این کارتونهای قدیمی که شخصیتهای کارتونی بدو بدو از روی تپهها ویژ بالا میروند و گیژ میسُرند پایین، من هم از تپههای ایجاد شده در طول…Continue reading رفیق بیکلک مادر!
شوالیه مالتیپال اسکلروزیس
این ام.اس هر چه که هست، از این جهت که بسیار بسیار غیرقابل پیشبینی است، خیلی تو دلبُرو میشود. یعنی ممکن نیست بتوانی دستش را بخوانی که اینبار که خواست کلهپات کند چه شکلی خواهی شد؟ از سر ِ صدق و صفا هم یک نموره نور امیدی، کورسویی از انرژی را برایت باقی میگذارد تا…Continue reading شوالیه مالتیپال اسکلروزیس
اندر احوالات جن مردادی!
اصلاً همهاش تقصیر این هوشنگ خان است که هی نوستالژی کوچههای کاهگلی و دیوارهای بلند و آشپزخانههای قدیمی با آن دیگهای مسی و بشقابهای گل مرغی و تُنگهای دوغ و گلپر را میریزد توی کاسه سر آدم که تاب این گرمای لعنتی کُشنده را ندارد. هی زیر و رو میکند آدم را بین آن همه…Continue reading اندر احوالات جن مردادی!
خدا بیامرزد هر چه پرتقالفروش است …
آقایان و بانوان! ببخشید! خوب الآن من به شدت ذوق زده میباشم تا این مطلب را هر طور شده است بنویسم و سوال عظیمی که در این شب ِ عزیز در مخیلهام ایجاد شده است را با شما در میان بگذارم … آقا [و خانم] شما این سریال «فاصلهها» را که دیدید هر شب؟ بعله…Continue reading خدا بیامرزد هر چه پرتقالفروش است …