مدتی است که شبها و کلاً هر زمانی از شبانهروز که میخوابم، حسابی خواب میبینم! چنان خوابهای عجیب و غریبی که به عقل جن هم نمیرسد! یعنی گاهی میروم به سالهای کودکی و گاهی مهمان دایی و عمهام هستم و گاهی توسط یک عده آلمانی گروگان گرفته میشوم و مجبورمان میکنند دوش بگیریم! و بعد…Continue reading Suction tube
ماه: تیر ۱۳۹۰
نه در بندم، نه آزادم!
بسم الله الرحمن الرحیم سُورَهٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (۱) الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ (۲) الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ…Continue reading نه در بندم، نه آزادم!
خستهام …
حال و روزم خوش نیست. صبح که نمیتوانستم از جایم بلند شوم، دست به دامنِ خدا شده بودم. آخر سر بلند شدم، موهام را شانه زدم و جمع کردم پشتِ سرم و آرایش مختصری کردم و تخت را مرتب کردم و آمدم توی اتاق و سیدی رقص آذری گذاشتم و مادر و فاطمه را بیدار…Continue reading خستهام …
تقابل لذائذ!
به مادر خوش نمیگذرد. من سرم مثل تمام سالهای عمرم گرم کتاب و نوشتن است و او دلش میخواهد حرف بزند. من همان سوسنِ کمحرفِ گوشهگیرِ کتابخوانِ اهل قلم هستم که تنها لذتی که از بودن میبرم، تمام کردن یک صفحه از ترجمهام است. یافتنِ نظمی برای لغاتِ نابجای بیوزن و قافیه. خواندنِ کتاب مسخرهی…Continue reading تقابل لذائذ!
خانه دوست کجاست؟
قضیه مالِ … اوووووووووووووه سال پیش هست. آن سالی که ریحانه خودسوزی کرد (+)، اغلب با مادر میرفتیم منزل خاله میماندیم که داغدار بود. بعد من همراه پسرخالهها و دخترخالهها میرفتم بازی. بعد همان حوالی بود که دختر با فاصله میآمد و میایستاد و تماشامان میکرد و بعد آمد نزدیکتر. هر چند حافظهام ابداً به…Continue reading خانه دوست کجاست؟
فخر هر چه زن است، تو!
دیدهای برای بزرگ جلوه دادنِ خانوادههامان میگوییم داییام، عمهام، فلان کسِ من فلان کاره است؟ قهرمان است؟ دکتر است؟ دیدهای میگوییم شیراز شهر ادب و هنر است چون حافظ و سعدی دارد؟ که اردبیل شهر رضازاده است؟ که فلان محله زادگاه علامه فلان است؟ که فلان شهر فلان بنا را دارد؟ که فلان کشور فلان…Continue reading فخر هر چه زن است، تو!
Bilingual
بعد مرا تصور کنید که مجبورم حرفهای امیر را برای مادرم و حرفهای مادر را برای امیر ترجمه کنم! بعد مرا تصور کنید که میخواهم با امیر حرف بزنم مادر میگوید «چی؟» یا گاهی یادم میرود امیر ترکی بلد نیست برمیگردم باهاش ترکی حرف میزنم و او خیال میکند با مادرم هستم و نگاه هم…Continue reading Bilingual