هیچ خانوادهای بیماری را که بچهشان پرستارش است به عقد دخترشان دعوت نمیکنند سوسن. مارتین با تحکم گفت.
ماه: تیر ۱۴۰۱
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
نیمههای شب بیدار شدم صدای فریادهای زن و مردی از یکی از طبقات بلند بود. زن به سختی حرف میزد گویا که گلویش تحت فشار باشد. گفتم امیر بیداری؟ امیر هم بیدار بود. گوش سپردیم اما با اینکه زن سعی میکرد فریاد بزند، جملاتش نامفهوم بود. دعوای طولانی بود. صدای اذان از مساجد بلند شد…Continue reading دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
در آن دلی که طلب هست، آرمیدن نیست
اژ وبلاگ آیدا کارپهدیم رسیدم به یک وبلاگی. البته اولین بار نیست. اما گرفتارم کرده است و هر روز چندتایی از پستهای قدیمش را میخوانم. لینک نمیدهم چون حسودم و فعلاً با حسادت میخوانم که چطور راحت و بیدغدغه و باک مینویسد و فحش و فضاحت میکشد و منکر و فسقی را مرتکب میشود و…Continue reading در آن دلی که طلب هست، آرمیدن نیست
میستیک
مثل پسربچه لجبازی از من انتقام میگیرد. لابد چون فکر میکند من جوانیاش را خراب کردهام. ده سال اخیر را هم نه. تمام عمرش را، تا آخر.
عکس جان من است
عکس بالا، از فراز ارک علیشاه تبریز گرفته شده است به تاریخ. ۱۳۴۱. خیابان روبرو خیابان فردوسی است. وقتی عکس را دیدم رفتم در بحر خیابانها و ساختمانها. مثلاً فروشگاه نیکدل، کتابفروشی سعادت سابق. هتل لاله شاید. تا آن انتها که میرسد بازار تبریز. این بغل، سمت چپ یک ساختمان سفید رنگ است که پشتش،…Continue reading عکس جان من است
قیام عصمت ورای عصمت
امام سجاد علیهالسلام از غریبترین امامان ماست. از قضیه «بداء» و تئوری مضحک امامت حضرت علیاکبر که بگذریم، از حدیث متواتر جابر انصاری که بگذریم، امروز داشتم دعای عرفه میخواندم با صدای آقای انصاریان (سال ۸۰) یک جایی گفتند چه کسانی کنار امام حسین علیهالسلام هستند؟ حضرت ابوالفضل یک طرف، حضرت علیاکبر طرف دیگر حضرت…Continue reading قیام عصمت ورای عصمت
خون میرود نهفته از این زخم اندرون
فروردین ۹۱ کلی بلیط موزه گرفته بودیم. اول از همه هم رفتیم کاخ گلستان حیاط کاخ سمت حوض مرکزی در دست تعمیر بود. از عرض حوض یک باریکه پل چوبی گذاشته بودند. خیلی خسته بودم اما بدون کمک کسی از رویش رد شدم. روز و گردش خوبی بود. خواهرهای امیر هم بودند. ناهار کباب خوردیم…Continue reading خون میرود نهفته از این زخم اندرون