از دردهایی که کهنه می‌شوند.

به گمانم دیروز صبح بود که آفتاب قشنگی افتاده بود روی گل‌های کوکب داخل گلدان. عکس گرفتم ادیت کردم و زیرش نوشتم «این خانه نیز دارد دلبری می‌کند اما من همچنان ز او می‌ترسم.». قبل از انتشار دقت که کردم دیدم چقدر روی میز دور و بر گلدان نامرتب است. شب قبلش که امیر از…Continue reading از دردهایی که کهنه می‌شوند.

ای مجلسیان راه خرابات کدام است*

امروز بیست و هشتم اسفند بود اصلاً باورم نمی‌شود که امسال بالاخره تمام شد امسال سال پر رنج و زحمتی برای من بود و اندوه. هرچه بود گذشت و تمام شد مثل همه این ۴۵ سالی که گذشتند و تمام شدند. یک روز مانده به پایان سال. اگر بگویم آرزو داشتم تمام شدن امسال را…Continue reading ای مجلسیان راه خرابات کدام است*

که دارم من دلی از درد او ریش*

از شب‌های بی‌خوابی است. صرف بیهودگی. دخترها در عمه پارتی این‌بار روش تغییر دادند یا تغییر تاکتیک یا استراتژی. هر چه بود، دیپلماسی نبود میدان بود. جمع شدند در اتاق خواب کپه شدند به چه صورت نمی‌دانم ولی آنجا خوابیدند. تنهایم. میان جمعشان هم تنها بودم. موقع خوردن و فیلم کره‌ای مسخره دیدن و بعد…Continue reading که دارم من دلی از درد او ریش*

دلداری

اکانت فراجا در ویراستی به کاربری که پرسیده آیا به هتاکان به ساحت شهدای حمله تروریستی کرمان رسیدگی خواهد شد گفته فیک؟ به نظرم برای همین رفتار قوه قضاییه هم با ایشان فیک است. اما ما قلبهایمان حقیقتاً آتش گرفته. بدتر از خود حادثه.    

۳۳۳

از خواب بیدار شدم خواستم لحاف را از روی شانه چپم بردارم نفسم سنگین شده بود. نتوانستم. گفتم یا حسین. گفتم یا لا اله الا الله. جز اندکی نتوانستم. گفتم لا حول و لا قوه الا بالله و ناله شدم. امیر گفت بله؟ چی شده سوسن؟ ناله در گلویم گفت نمی‌توانم لحاف را بردارم، مگر…Continue reading ۳۳۳

غصه‌های گلوگیر

فرازی از قنوت امام عسکری علیه السلام: «… مَعَ مَا یَتَجَرَّعُهُ فِیکَ مِنْ مَرَارَاتِ الْغَیْظِ الْجَارحَهِ لِحَوَاسِّ الْقُلُوبِ وَ مَا یَعْتَوِرُهُ مِنَ الْغُمُومِ وَ یَفْزَعُ عَلَیْهِ مِنْ أَحْدَاثِ الْخُطُوبِ وَ یَشْرَقُ بِهِ مِنَ الْغُصَصِ الَّتِی لَا تَبْتَلِعُهَا الْحُلُوقُ وَ لَا تَحْتَوِی عَلَیْهَا الضُّلُوعُ عِنْدَ نَظَرِهِ إِلَى أَمْرٍ مِنْ أَمْرِکَ لَا تَنَالُهُ یَدُهُ بِتَغْیِیرِهِ وَ رَدِّهِ…Continue reading غصه‌های گلوگیر