گِل‌بازی با سوپ عدس

فیلم رقصیدن بلال نصرویی نوازنده و خواننده بلوچی را جای رقصیدن خدانور سارق بدنام جا زدند مثل رقص بلاگر کُرد که جای مهسا امینی جا زدند، بعد گندش هم در آمده و آقای نصرویی اعتراض هم کرده ولی لاله دست خودش نیست، باز هم درگیر دستهای خدانور موقع رقصیدن است. در میانه نوشتن از تراپی…Continue reading گِل‌بازی با سوپ عدس

عزادارن بَیل*

شوهر نگار/پگاه/پگار هم از جوان‌هایشان نوشته. از بچه‌های آیدا کارپه. و از ترسوهای زیر لحاف هشتگی. از خون‌هایی که خودشان ریختند و می‌ریزند. (+):«اما خب حالا ما جلوی چشممون اینهمه خانواده داریم که عزیزانشون کشته شدن، ربوده شدن یا اگر خوش شانس باشن دستگیر شدن و معلومه کجان و هنوز انقدر آنقدر آدم شجاع داریم که…Continue reading عزادارن بَیل*

نیما کیمیا

امیر پرسید آیدا کارپه‌دیم کیه؟ گفتم نویسنده وبلاگ آهو نشوی گوسپند. می‌گوید گویا دختر و پسرش یک هفته است خبری ازشان نیست. توی گوشی‌اش هم عکس خواهر برادر را نشانم می‌دهد که اینها هستند؟ می‌گویم بله. به مبارکی. اسم جفتشان هم الف دارد حسابی برازنده جنبش بی‌سر و بی‌پیکرند. هر چند دلم هم می‌سوزد برایشان.…Continue reading نیما کیمیا

آیا گمان می‌کنید رهایتان می‌کنیم؟

آیدای وبلاگ آهو نشوی گوسپند، دو سال پیش از حضور زنی محجبه در مزون‌شان (هیتو) نوشت که چادرش را زده بود زیر بغلش و مضطرب و خجالت‌زده می‌گفته نگران بوده اگر چادر سرش باشد راهش ندهند. سپس نوشته بود با نفرت زن را نگاه کرده و با خودش گفته حق‌تان است این انتقام رفتاری است…Continue reading آیا گمان می‌کنید رهایتان می‌کنیم؟

در آن دلی که طلب هست، آرمیدن نیست

اژ وبلاگ آیدا کارپه‌دیم رسیدم به یک وبلاگی. البته اولین بار نیست. اما گرفتارم کرده است و هر روز چندتایی از پست‌های قدیمش را می‌خوانم. لینک نمی‌دهم چون حسودم و فعلاً با حسادت می‌خوانم که چطور راحت و بی‌دغدغه و باک می‌نویسد و فحش و فضاحت می‌کشد و منکر و فسقی را مرتکب می‌شود و…Continue reading در آن دلی که طلب هست، آرمیدن نیست

آهو نشوی به این جست و خیز گوسفند

لعنتی! تا همین دیشب فکر می‌کردم اسم وبلاگ آیدا زاییده ذهن خودش است! حتی‌ وقتی لیلا حاتمی در فیلم سر به مهر به زبان آورد کفتم عَه چه خوب است اسم ویلاگت بشود مونولوگ هنرپیشه‌ای در فیلم. هیچی. چه بد و چه خوب که دیشب فهمیدم دستپخت آقای علی حاتمی مرحوم در فیلم حاجی واشنگتن…Continue reading آهو نشوی به این جست و خیز گوسفند

همین یک شعله آتش می‌زند انبارِ کاهم را*

  آیدا که می‌نویسد نیمه شب می‌خزد سمت پولانسکی و پولانسکی می‌کِشدش توی بغلش، آه تمام نیمه‌شب‌های این یک‌سال ستاره می‌شوند چشمک می‌زنند شب‌های تاریک تنهایی‌هایم را روشن می‌کنند از حسرت و دلتنگی و بیچارگی. به هر پهلو که بچرخم فرقی نمی‌کند، تو ساعت‌ها دوری از من.‌ ‌ *هوشنگ ابتهاج