برای تسبیح دنبال الگویی بودم داخل هارد. سه ساعت تمام غرق شدم بین پوشهها و عکسها و الگوها. میلیونها عکس و فیلم. غرق شدید تا حالا؟ از میان آن همه سه چهارتا عکس بردم روی دسکتاپ با یک فیلم. توی فیلم من هستم و هانیه و زری اسفندیاری. عید ۸۵ است. تهران. من فرز و…Continue reading وارد فازش شدم انگار
برچسب: ام اس سنتر
الله علیمٌ بذات الصدور
(لطفاً کامنتها مطالعه شود.) در مناجات شعبانیه، امیرالمؤمنین میفرماید «معبودم، اگر خواریام را میخواستی، هدایتم نمیکردی و اگر رسواییام را خواسته بودی، سلامتیام نمیبخشیدی!» دوستان معلول و ویلچری همیشه معترضم به سریالهای تلویزیون شاکی هستند که چرا عاقبت آدم بدهای سریالهای مناسبتی نشستن روی ویلچر است و این توهین به ماست. اینرا بارهامیخواستم در اینستاگرام…Continue reading الله علیمٌ بذات الصدور
روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامهای
پریروز به چند تایی از دوستانم از واتساپ زنگ زدم، تصویری البته. به آیدا هم. مادر جانش برداشت و گفت شما کی هستید؟ گفتم سوسنم، دوست آیدا. نشناخت. خب حق داشته. اگر دوستم بود درباره من با خانواده صحبت میکرد و آنها مرا میشناختند همانقدر که من درباره آیدا حتی با همکارم صحبت میکردم…Continue reading روز قیامت هر کسی در دست گیرد نامهای
خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز
سری قبلی که رفته بودیم شمال، گرمای شمال به شدت مرا اذیت کرد. با اینکه آن موقع راه میرفتم ولی عملاً فلج و ناتوان شده بودم. همه از اثرات گرما روی بیماران اماسی آگاهند. اگر نیستند همین دو جمله بالا کافی است تا بفهمند. خاطرهی خوبمان آغشته به رنجوری شد. سری دوم احمدرضا جای بسیار…Continue reading خاطرات خوب با جلیقه سحرآمیز
موتیفات رمضانیه
۱. نزدیکیهای ماه رمضان یکی از کاربران سایتِ اماسسنتر شماره موبایلم را پیدا کرده/گرفته/بود برایم اول پیامک فورواردی فرستاد و گفت فلانیام. دو روز بعد پیامک زد: «سوسن جان امسال هم(؟) میروید برنامه ماه عسل؟» خیلی دلم میخواست از آن چیزهایی بنویسم که به قول جلال سمیعی انگار که یک مشتی از توی صفحه مونیتور…Continue reading موتیفات رمضانیه
ما هم میتوانیم ۲
گروه کوهنوردی بچههای اماسسنتر بعد از کلی برنامههای عالی برای نمایش قدرتشان اینبار قصد فتح دماوند را دارند. حرکت ان شا الله روز پنجشنبه همین هفته. با آرزوی سلامتی روزافزون برای جوانان عزیزمان. ما هم میتوانیم ۱
همینجوریها
خیلی وقت میشود که نقاشی واقعاً نکشیده بودم. اگر هم دست میداد، رنگ زمینه را میزدم و میماند تا یکی دو ماه بعد که حالش باشد واقعاً که بنشینم تمامش کنم. جدیداً قرار شده است برای نمایشگاهی از کارهای بچههای ام.اسی کار بفرستیم و خوب خودم را ملزم کردم به شرکت و اینطوری شد که چند تا عکس خوب…Continue reading همینجوریها