از شنبه گذشته تقریباً قرار گذاشته شده بود که من این جمعه که گذشت، بروم روستای محل زندگی خواهر بزرگم. در واقع از حدود ۱۰ ۲۰ سال گذشته که یواش یواش بعد از بازنشستگی شوهر خواهرم آنجا زمین گرفتند و توسعه دادند، ما نرفته بودیم ببینیم اصلاً کجاست چه شکلی است. به خاطر روز طولانی…Continue reading روزی که به حساب عمرم گذاشته نخواهد شد.
برچسب: باران
زن زندگی بارندگی
و لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم ولی (آنها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان…Continue reading زن زندگی بارندگی
باز باران با ترانه میبارد۲
باران تا زانو رسیده بود خون تا سینه و اندوه از سر گذشته بود باران مرزها را شسته بود خاک را شسته بود و استخوان زمین بیرون افتاده بود خون خاک را شسته بود و قلب زمین نمیزد و اندوه اندوه که خانهای در غزه داشت هر روز کودکانش را به آب میسپرد و تنها…Continue reading باز باران با ترانه میبارد۲
باز باران با ترانه میبارد
با صدای باران بیدار شدم یا بیدار شدم فهمیدم باران میبارد یادم نیست.مهدیه بدون چراغ خواب، خوابش نمیبرد و پذیرایی نیمه روشن است. دیروز باز درگیر هیولا بودم. ده دقیقه به ده شب اندازه انگشت اشارهام ترب سفید خوردم تا قرصهایم را بخورم، آرام گرفت هیولا. باران از دیروز دارد میبارد. وقتی چشم باز کردم…Continue reading باز باران با ترانه میبارد
شگفتیهای آفرینشت را انتهایی نیست
داشتم مقاله مربوط به ماه شحوان را میخواندم که به این رسیدم: «نکتهای جالب در تلمود در «مسخت باوا بَترا ۱۶» آمده است، مبنی بر اینکه خداوند میفرماید: «من قطرات فراوان در ابرها آفریدهام، ولی هر قطرهای را از قطرات دیگر جدا کرده و بین آنها فرق گذاشتهام. چون اگر دو قطره مثل هم…Continue reading شگفتیهای آفرینشت را انتهایی نیست
خوشحالی یک قطره باران*
آسمان غرید و باران شروع شد. از خیالم گذشت به امیر بگویم برود یک مشت خیس کند از باران بیاورد بکشد به صورتم. کمی گذشت و نگفتم چون فکر کردم خواب است. یکهو با صدای بلند گفتم یک فرشته یک قطره باران را آورد گذاشت روی گونهام. امیر پرسید چی؟ قصه را گفتم و از…Continue reading خوشحالی یک قطره باران*
گاه بارانهای قاتل
هنوز دانشآموز دبیرستانی بودم که در مستندی با باران اسیدی و اثر مخربش بر بناهای تاریخی و مجسمههای سنگی آشنا شدم. بعدش دیگر وقت باران و برف دهانم را باز نمیکردم سمت آسمان. احتمالاً فیلمها و عکسهای حادثه اوهایو را دیدهاید. خیلی ترسناک و غمانگیز است. درختها، حیوانات، مردم بیگناه. تا کجاها این آلودگی گسترش…Continue reading گاه بارانهای قاتل