یک- کسی پرسیده بود به نظرتان چرا برای یک سطل ماست از سیاسیون حاضر و سابق تا افراد مشهور و مداح و منبری واکنش نشان دادند و یقه علی (ع) را گرفتند کت بسته در شهر چرخاندند اما در قبال کتک خوردن همسر شهید بابالخانی و طفلش از پردهدران، قیلوله مجلس و دولت و قضا…Continue reading ماستبندها
برچسب: وبلاگ
آه از تمام راههای رفته و تلاشهای کرده
زاناکس بعد سالها دارد مینویسد. نوشته: «روزگارم آسان نیست. این را از چهار صبحها که بیدار میشوم میفهمم . تراپیست امروز با یک مثال ساده توی رگهای دستم دیازپام تزریق کرد. حس کردم دنیا تار و تار و تارتر شد کم کم . یک حالی شبیه اینکه دارم بیهوش میشوم. اما کاملا به هوش بودم…Continue reading آه از تمام راههای رفته و تلاشهای کرده
درآمدزایی با بخش انتهایی روده
این وبلاگ شکار صبح زودم است، از پستهای سال ۹۸ این را دوست داشتم: «وکیل معاضدت بودم امروز (اجباری). موکل نود گرم هروئینو انباری بار زده بود. از صبح سرم گیج رفته و برای ملال و خستگی بشریت اشک ریختم و تا شهرستانم رانندگی کردم. موکل پسر بیست و هشت سالهای بود که به مرد…Continue reading درآمدزایی با بخش انتهایی روده
من که دارم خودم را لوس میکنم
با یکی میگفتم از زندگی دانشآموزی، آن عشق به مدرسه و درس و درس و درس. از محروم کردن خودم از دوستیها و مهمانیها و شیطنتها و تجربیات دیگر. امروز خاله آذر اما نوشته: «از نظر من بهار فصل مناسبی برای درس خواندن نبود! بهار که عرض میکنم، منظورم اردیبهشت و خرداده! والا فروردین که…Continue reading من که دارم خودم را لوس میکنم
حتی اذان ترکیه بهبه
نوشته: «من همیشه صدای اذان رو دوست داشتم. درترکیه بیشتر از سابق ازش خوشم اومده. اما صدای اذان و اسم ایران برام معناش مرگ و نیستیه. چطور یک حکومت مذهبی میتونه اینطور تک تک نمادهاش رو با نفرت عجین کنه؟ ج ا هر چقدر از اپوزوسیون شانس آورد، همونقدر از متفکرین خودش ضربه خورد و این…Continue reading حتی اذان ترکیه بهبه
هر که میخواهد بشنویمش به زبان مشترک دوم خرداد با ما حرف میزند
اینکه پیشنهاد کردم پست قبل را با حوصله بخوانید دلیل داشتم. وبلاگ را آیدا کارپه معرفی کرده بود. دو شب قبل مچ پای راستم به شدت درد میکرد فلذا آن شب جز اندکی نخوابیدم. پس در فیدلی شروع کردم به مرور آرشیوش. سعی کردم با غصههایش غصه بخورم و شادیاش را درک کنم. به گمانم…Continue reading هر که میخواهد بشنویمش به زبان مشترک دوم خرداد با ما حرف میزند
بازی از اول, با دل مجروح
پیشنهاد میکنم با حوصله بخوانید: «چهل سال ؟ پنج سال و چهار ماه وهشت روزم بود انقلاب پیروز شد. تظاهرات یادمه . الله اکبر روی پشت بام یادمه. رفتن شاه یادمه. دوازده بهمن خیابان آزادی حوالی دانشگاه صنعتی بودیم . اون موقع صنعتی آریامهر بود . بابا کارمندش بود . مهد دانشگاه میرفتم. یادمه قبل…Continue reading بازی از اول, با دل مجروح