رب ابننی عندک بیتاً فی الجنه*

این روزها که دنبال خانه هستیم، با بودجه محدود و دایره مکانی محدود و شرایطی که تنوع خانه‌ها را محدود می‌کند مثل داشتن آسانسوری که ویلچر داخلش جا بشود و اگر نه همکف بودن خانه، تجربه بسیار آزارنده است. تا دو سال پیش مشکلی نداشتیم چون امیر سر کار می‌رفت و افزایش اجاره‌بها معقول بود…Continue reading رب ابننی عندک بیتاً فی الجنه*

خانم فاطمه یاسری جان

فاطمه فاطمه فاطمه‌ درست گفته‌ای، این جمله این بند از شعری که خودم سروده‌ام، این اسمی که نشست بر درگاه وبلاگم بسیار برایم ارزشمند است. و این لطف، این مهربانی، این شگفتانه در این روزها که بسیار روحم در التهاب است، نه مخدر و مسکن، آن شفایی است که نیازمندش بودم. خود من و سلواست.…Continue reading خانم فاطمه یاسری جان

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

چند روز پیش دوستی حالم را پرسید. درست در روزهای اوج گرفتن پریشانی‌ام بود. از احوالپرسی استقبال کردم و نوشتم. گریستم و نوشتم. تمام که شد، آن همه درد دل فوران کرده داغ خورده استخوان سوز ماند در هوا. روز بعد پاکش کردم.‌ فیلم را خیلی سال پیش دیدیم. در موردش بعدها، یعنی پنج سال…Continue reading در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

دو روز پیش این را از آقای غلامی‌فرد خواندم. بالطبع مشخص است مخاطبش کیست. دیگر در این چند وقت آنقدر سایه و معروفی دیدم حالم بد می‌شود. این همه دوست و طرفدار؟ سال ۸۷ وقتی در پستی نوشتم که «سوسن جعفری مُرد» چونان هنگامه‌ای به پا شد که تصورش را نمی‌کردم. کسانی از خواندن پیام…Continue reading مرگ من روزی فرا خواهد رسید

تبریز و وصف بی مثالش

تبریزی‌ها به شدت تهرانوفیل هستند. یک مثلی ساختم خودم که اگر تهران عطسه کند تبریز حتماً سرفه می‌کند. می‌میرند برای تهران ولی برای حفظ ظاهر پان‌ترک‌بازی در می‌آورند. عجایب مردمی هستند. در این ماهی که دنبال  خانه هستیم و آگهی‌های دیوار را مرور می‌کنم واقعاً فلان‌گیجه گرفتم. از بس اتاق فرمانم گیرپاژ کرده. وقتی مغزم…Continue reading تبریز و وصف بی مثالش

من به میان محنتم، تو به کنار کیستی؟

  آقای غمسوار دستش را انداخته بود دور شانه‌ام و از کوچه‌های تنگ پیچ پیچ می‌گذشتیم. برایش می‌گفتم که با مادر بقچه حمام زیر بغل، می‌آمدیم، به دو راهی می‌رسیدیم. سمت راست می‌رفت خانه دایی و سمت چپ خانه خاله سکینه خدابیامرز. در چوبی آبی سبز نیمه‌بازی را نشانش دادم که خانه دایی بود و…Continue reading من به میان محنتم، تو به کنار کیستی؟