کاشی ۲۱ بن‌بست خیام

از نوشته‌های دو روز گذشته وبلاگهایی که در فیدلی دنبال می‌کنم نمی‌شود دل کَند. آنقدر شیرین و پر استعاره هستند یا انگار از زبان تو نوشته شده باشند. مثلاً خاله آذر دو تا پست نوشته یکی از یکی دلبر. پست پاییز دریای بندر انزلی را اینطور شروع کرده: «بیست‌و‌دو‌ یا بیست‌و‌سه ساله بودم، همراه پدر…Continue reading کاشی ۲۱ بن‌بست خیام

نبوتم آرزو بود …

از نوشته‌ای قدیمی که دوستش دارم: «… راستی می‌شود کنار دریا عاشق شد؟! دریا می‌توفد و می‌خروشد و هوهوی باد را می‌مکد میان سینه‌اش و می‌کوبد به تن ساحل. اینجا اثری از عشق نیست اما این هم آغوشی مدام دریا و ساحل هوسی‌ام می‌کند توی این همه خیسی، می‌نشینم روی ماسه‌های تر و به صدای…Continue reading نبوتم آرزو بود …

موتیفات سبز آبی

۱.پاهایم گرفته بودند و حال خوشی نداشتم وقتی زنگ زد که خانومی هفته‌ی دیگر می‌رویم شمال. دلم سفر راستکی می‌خواست، از آن سفرهایی که ببُری از همه کس و همه چیز و بروی یک جای دنج و دور. ۲.یکشنبه با خانواده‌ی آقامون رفتیم حوالی کمرد. می‌خواستیم برویم بالاتر که جلومان را گرفتند که نمی‌شود. چرا؟…Continue reading موتیفات سبز آبی

به آستارا

آستارا هنوز هم برای من یعنی «نیلوفر». یعنی بیست و یکم مهر ۸۸ (+)، نشسته باشم روی صندلی‌ اتوبوسی که سلانه‌سلانه، از پیچِ دره‌ها می‌گذشت و سنگینی‌ی مه که انگار روی تنِ خود آدم باشد. از جاده‌های باریک و درخت‌های باریک و بلند و بی‌نهایت سبز سمتِ چپ، کوه سبز اندود سمتِ راست. یعنی اضطرابِ…Continue reading به آستارا

من فقط عاشق این‌ام …

بوم را می‌گذارم روی میز، با رنگ‌هایی که گولّه‌گولّه ریخته‌ام روی مستطیل شیشه‌ای روی زانوهایم. دختر سرش را خم کرده است و آن انحنای چشمگیر گردن و شانه‌ها و بازوی آسوده‌ای که افتاده است کنارش. تماشایش می‌کنم. نگاه‌اش می‌کنم. هوا هُرم دارد. انگار که گولّه‌گولّه گرما ریخته باشی روی مستطیل گنده آبی رنگی. شفاف. حرکت…Continue reading من فقط عاشق این‌ام …

برویم کنج قائم زمین!

بیایی بنشینی کنار پنجره‌ای که رو به جنوبی‌ترین آوازهاست. با پرده‌های تور گل‌دار. دو طرف‌اش آویزان مثل بافته‌های لغزنده‌ دخترکی که هر روز صبح کنار ساحل دوچرخه‌سواری می‌کند. بنشینی و دست‌هایت را گره بزنی به هم، روی شکم‌ات. لم داده باشی و سرت خم شده باشد سمت پنجره. کج. من بنشینم به تماشای تو. روی…Continue reading برویم کنج قائم زمین!

عشق و خدا

  ۱)دکتر سیامک بهرام‌پرور بسیار عزیز که به قول حمید خیلی هم سرشان می شود و من منکرش نیستم؛ فعلا این جواب را داشته باشید تا من امتحاناتم تمام شود. فعلا نه حال خوشی دارم نه وقت کافی اما خیلی زود برای ادامه این بحث دلپذیر خواهم آمد. ۲)دوستان عزیز برای خواندن نظرات دکتر عزیز به…Continue reading عشق و خدا