پانزده تا

سری قبل بعد از آن انفوزیون پر ماجرا، فکری شدم با دکتر آیرملو مطرح کنم به جای ریتوکسی‌مب، مثل سابق متوتروکسات بخورم. گفت فرصت بدهم تا درباره‌اش فکر کند. اما خودم چند ماه بعد به این نتیجه رسیدم با اوضاع معده و هیولا، بهتر است قید متوتروکسات را بزنم. لذا هیچ صدایش را در نیاوردم.…Continue reading پانزده تا

بنشینی ناخن بکشی به زخم کهنه انگار

صبح هانیه آمد پیش من تا امیر و شوهرش بروند دنبال وام ودیعه مسکن. ضمانت مرا قبول کردند و امیر که از من وکالت دارد، جای من رفت. گرفتند؟ نه. رئیس بانک گفته می‌تواند جای من امضا کند ولی کارمند گفته رئیس عجله داشت برود دقت لازم را مبذول نکرده فلذا خودش بیاید. فقط همین؟…Continue reading بنشینی ناخن بکشی به زخم کهنه انگار

برای پارادوکس هم تگ باس بزنم

می‌گوید اسلام دین آزادی است و حجاب اجباری نیست. من که هر جای دنیا بروم حجابم را بر نمی‌دارم. به نظرم باید بگذارند هر کس خودش انتخاب کند. شوهرم می‌گوید چه اشکالی دارد بگذارند دخترها سر باز بیایند بیرون ما هم نگاه کنیم لذت ببریم. بهش توپیدم که چرا باید لذت ببری؟ مو کجایش لذت…Continue reading برای پارادوکس هم تگ باس بزنم

از مهربانی

قول داده بود برویم نمایشگاه عکس آقای شعرانی که با دانش‌آموزانش آمده بود تهران. زیر قولش زد. لباس پوشیدم و تلفنی تاکسی گرفتم و هر چه التماس کرد نروم رفتم. ساعت نزدیک هفت بود و هنوز توی ترافیک گیر کرده بودم. یادم نیست چی شد آرام باخبر شد. زنگ زد که با این ترافیک برسی…Continue reading از مهربانی

گرچه تفسیر زبان روشنگرست / لیک عشق بی‌زبان روشنترست*

  می‌گوید آنقدر دوست داشتم از اداره آمدم بیرون زنگ بزنم سوسن حاضر شو بیا چهارراه ولیعصر برویم سینمایی تئاتری… می‌گویم ولی ببین چقدر خوشم می‌آید می‌آیی و می‌گویی چی می‌پوشی خانم؟ کمک می‌کنی لباس بپوشم و بعد با هم می‌رویم بیرون. وقتی را که باید فشار بغل‌دستی غریبه‌ای را تحمل کنم یا منتظر تاکسی…Continue reading گرچه تفسیر زبان روشنگرست / لیک عشق بی‌زبان روشنترست*

از خرده شکایت‌های زن و شوهری

ستون «خرده روایت‌های زن و شوهری» همشهری داستان را که می‌خوانم به این فکر می‌کنم که شاید اینکه امیر(+) هیچ‌وقت نشده است بگوید از فلان نوشته‌ام خوشش آمده یا لذت برده است، کاملاً طبیعی است. دیشب مثل خیلی اوقاتِ دیگری که می‌آیم خلافِ قولی که به خودم داده‌ام داستان تازه نوشته‌ام یا آن دو تا داستانی که برای مسابقه‌ی…Continue reading از خرده شکایت‌های زن و شوهری