هو العزیز الحکیم

دیروز ساعت یک و نیم ظهر برای عصب کشی وقت گرفته بودیم. به لطف همکاران معطلی نداشتیم اما کار خیلی طول کشید و حدود ۴ ساعت بیرون بودم.  به قدری خسته هستم که دلم می‌خواهد حتی حرف نزنم. مثل یک تکه سنگ افتاده‌ام و بندبند بدنم درد می‌کند و مسکن هم افاقه نمی‌کند. چند روز…Continue reading هو العزیز الحکیم

آقای ووپی*؛ همه پاسخها را می‌داند!۲

سیب برایم پیام صوتی گذاشته بود در انتهایش علیرضا گفت «خاله به مامانم بگو برود اینترنت!» سیب پرسید برای چه؟ علیرضا گفت برای اینکه بدانم چرا نشان بالای گنبد  امام علی علیه السلام دست و خورشید است؟ من هم رفتم نت و فهمیدم که چرا بالای گنبد امام علی علیه السلام دست و خورشید است…Continue reading آقای ووپی*؛ همه پاسخها را می‌داند!۲

خیابان دلتنگی کدوم وره؟

پشت دروازه دانشکده دندانپزشکی منتظر اسنپ بودیم و من داشتم برای الهه تعریف می‌کردم که ۲۳ سال پیش آمدم بیمارستان امام خمینی که همین بغل است و آنقدر افسرده بودم که وقتی متصدی ام آر آی از من پرسید اسم دکترت چیست چند بار تکرار کردم «آ» و یادم نیامد که اسم دکترم چیست. تا…Continue reading خیابان دلتنگی کدوم وره؟

نهی و غنا

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند: «ما نهى اللّه ُ سُبحانَهُ عن شَیءٍ إلاّ و أغْنى عَنهُ.» خداوند سبحان [انسان را] از چیزى نهى نفرموده، جز آن که [او را] از آن بى‌نیاز کرده است. 🔍 این حدیث را درفت کرده بودم تا درباره‌اش فکر کنم. در ابتدا برایم مفهوم نبود ولی حالا می‌فهمم که…Continue reading نهی و غنا

شبه موتیفات دور دنیا در ۴ ساعت

* خیلی وقت بود که دنبال جایی بودیم که بشود عکس سرتاسری از دندان‌هایم بگیریم اما با وضعیتی که بدنم پیدا کرده امکان‌پذیر نبود. از طرفی از سال ۹۹ با تشدید بیماری و اتفاقات مختلف مثل ظهور هیولا و دردسرهایش اصلاً امکان نداشتیم که به دندان‌هایم فکر کنیم. تا اینکه اواخر پارسال دندان نیشم شروع…Continue reading شبه موتیفات دور دنیا در ۴ ساعت

به آقای دکتر جلیل محمدی

سلام. نمی‌دانم الان کجای دنیا هستید، چون آخرین بار سال ۹۶ گفتند دارید مهاجرت می‌کنید استرالیا. به هر حال شاید هیچ وقت این نوشته را نخوانید اما خواستم بهتان خبر بدهم آن دندانی که سال ۸۲ برایم ساختید از هیچ بالاخره دوباره برگشت به همان هیچ. اما ۲۰ سال تمام برایم کار کرد. یادتان هست…Continue reading به آقای دکتر جلیل محمدی

که جز مرگ را کس ز مادر نزاد*

جمعه بالاخره بعد از کلی روز بارانی و برفی، رفتیم سر خاک پدر و مادرم. کنار قبر مادرم قبر خانومی هست که همیشه روی آن پتو می‌اندازیم و من روی آن دراز می‌کشم. امروز بعد از کلی گریه و ابراز دلتنگی برای بغل کردن مادرم، ناگهان کسی آمد که زائر قبر همان خانم بود. امیر…Continue reading که جز مرگ را کس ز مادر نزاد*