بعد از اذان که خوابیدم، خواب دیدم سیل آمد. با امیر رفته بودیم قدمزدن و من راه میرفتم. یکهو جماعتی از آب میآمدند بیرون و انتهای خیابان آب در حال نزدیک شدن بود ولی کسی داد نمیزد اطلاع بدهد. من و امیر شروع کردیم به دویدن و من در هوا میدویدم. این نوع راه رفتن…Continue reading تأویل
برچسب: خواب
سخن از تلخی یک ناپیداست
یادم نیست چند سالم بود. صبح روز جمعه همچنان که پدر هنوز از رختخواب جدا نشده بود سرم را گذاشتم روی بالشش و خوابم را تعریف کردم. خواب دیده بودم برف زیادی باریده بود و همه جا یخبندان شده بود. من یخ حیاط مدرسه را دنبال چیزی میشکستم و میکندم. ناگهان بقچه ترمه ابریشمی نفیسی…Continue reading سخن از تلخی یک ناپیداست
خواب نما
تصور کنید دارید فیلم میبینید، آرام و دلپذیر. ناگهان یک عکس ظاهر میشود. صورت کثیف و سیاه کودکی با چشمهای گرد و موهای کوتاه. با چنین تصویر وحشتناکی از خواب پریدم. دوباره چشمهایم را بستم و باز همان تصویر را دیدم و سریع بیدار شدم. ساعت چهار و نیم صبح بود. صورت کودک کثیف سیاه…Continue reading خواب نما
عروسی خوبان
داشتم شام عروسی میخوردم که بیدار شدم. خب اشتباهی که کردم این است که باید همان صبح مینوشتم الآن چیز زیادی یادم نیست. در خواب با یکی از خوانندگان بسیار قدیمی وبلاگم ازدواج کرده بودم ولی علنی نکرده بودیم. بسیار قدیمی یعنی سال ۸۲ یا ۸۳. سخت کار میکرد و درآمدی نداشت کاری بکند حتی…Continue reading عروسی خوبان
چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار؟
دیروز عصر همسر داداش کوچیکه آمد اینجا، بسیار پریشان. رفته بودند خانه پدری که پردهاش را که جا مانده بود بردارد. با صحنه بدی آنجا روبرو شده بودند که توصیف فضای کمرشکن خواب چند شب قبلم بود. روح خانه آزرده است از ما و روح مادر آزردهتر، بس که عاشق آن خانه بود و هست…Continue reading چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار؟
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
نیمههای شب بیدار شدم صدای فریادهای زن و مردی از یکی از طبقات بلند بود. زن به سختی حرف میزد گویا که گلویش تحت فشار باشد. گفتم امیر بیداری؟ امیر هم بیدار بود. گوش سپردیم اما با اینکه زن سعی میکرد فریاد بزند، جملاتش نامفهوم بود. دعوای طولانی بود. صدای اذان از مساجد بلند شد…Continue reading دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
من همانم که کسی یاد مرا یاد نکرد
بچهها از عروسی برمیگشتند. گفتند خانم باقری دخترش را شوهر داده. مرا دعوت نکرده بود. خیلی ناراحت شدم.