امروز صبح که سر کوچه منتظر تاکسی بودیم یک وانتی آمد و جلوتر ایستاد. مرد راننده پیاده شد، آمد در سمت شاگرد را باز کرد دخترش را پیاده کرد در حالی که کیفش را هم به دست گرفته بود دست دختر خوابآلودش را گرفت، از خیابان رد کرد و رساند به مدرسه. چند دقیقه بعد…Continue reading میتینگ
برچسب: تاکسی نوشت
پیرو پیوند پیوست یا هر چه ۶
*همه کسانی که امروز با آنها برخورد داشتیم از راننده اسنپ گرفته تا تمام پرسنل و دانشجویان که آنجا بودند بسیار مهربان و کمک رسان بودند. * وقتی کار دانشجوی دندانپزشکی مسئول من تمام شد موقع خداحافظی بهش گفتم خیلی خوشگلی و واقعاً خوشگل بود بدون آرایش. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد و تعارف…Continue reading پیرو پیوند پیوست یا هر چه ۶
خاطرات تن
راننده اسنپ گفت رفت و برگشت نمیصرفد. فقط اندازه چند امضا کار داشتیم که قرار بود کارمند بانک بیاید کنار ماشین انجام بدهیم. توافق کردیم مابهالتفاوتش را دستی بدهیم. قبل رفتن به همکارم پیام دادم اگر ده درصد احتمالش باشد بیایم آنجا، میآیی مرا ببری اتاق عمل؟ که احتمال از ده درصد هم کمتر شد.…Continue reading خاطرات تن
امالعجایب
یک شب پاییزی، یک راننده تاکسی برای زنش تعریف کرد که دو تا خانم در مرکز شهر دربست سوار شدند به سمت شرقیتر تبریز، یکی پیاده شد و دیگری همان مسیر را برگشت به سمت غربیتر شهر و کرایه را پرداخت. و هر دو با تعجب خندیده بودند. دومی من بودم و اولی بسیار زخم…Continue reading امالعجایب
موتیفاتِ غیرقانونی!
۱. امیر دارد «نفحات نفت»(+)میخواند و گاهی میگوید سوسن این تکه را برایت بخوانم؟ میخواند. بعد یا در موردش صحبت میکنیم یا هم با آهی و سری به تأسف و تأثر تکان دادن او به خواندنش ادامه میدهد و من به هر کاری که مشغول باشم: یا دارم مرشد و مارگاریتا میخوانم یا ترجمه میکنم…Continue reading موتیفاتِ غیرقانونی!
چراغ سبز خواهد شد.
میتواند شب باشد. همان اوایل شب که ترافیک سنگین میشود یکهو و چراغهای هر دکهای و بیغولهای روشن میشود. که همه هول دارند زود برسند به اتوبوس و تاکسی و [شاید هم مترو] خانه! که از بس خسته هستند خوابشان میبرد روی صندلیهای زهوار دررفته ماشینها. خواب میبردشان. بوی پیاز سرخ کرده و کوکو و…Continue reading چراغ سبز خواهد شد.
موتیفات بهشتی
۱. «سهتار، ساز اختناق است، ویولون ساز دموکراسی. از بس صداش لاجون است؛ بغض فروخورده است انگار؛ طنین ِ مخفیی ترس و شیدایی. میگویند یک نفر شنونده برایش کم است، دو نفر زیاد. اما دیده بودم حوالی سه صبح که همهی اشباح مدرنیته در خواباند و دیگر نه صدای رفت و آمد ماشینی هست نه…Continue reading موتیفات بهشتی