۱. سال پیش وقتی مریم عروسی کرد (+) و بعد تعداد پیامکهاش و تلفنهاش و بیرون رفتنهایمان به طرز فجیعی پایین آمد، هی تیکه میانداختم که آره دیگه! بعد الآن که نمیشود حتی به عکاسی زنگ بزنم و وقت بگیرم و یا بعد چند روز تازه یادم میافتد که زنگ بزنم ببینم لباسم آماده شده است…Continue reading آخرین موتیفات مجردانه!
برچسب: مریم
در انتظار هیچ
با مریم رفتیم تماشای «هیچ». اینجا (+) که خواندم، مشتاق شدم ببینماش. فیلم «هیچ» دقیقاً آن چیزی بود که نیاز داشتم به تماشایش. لذتی تلخ و گزنده از تماشای فیلمی چون هیچ، تنها با تماشای «بید مجنون» و «آواز گنجشکها» به من دست داده بود. لذتی که دقایقی چند، حتی یادم رفت دارد تیتراژ پایانیی…Continue reading در انتظار هیچ
دم ِ آسمان تبریز گرم!
۱. نمیدانید چقدر از خواندن پیغام تبریک تولدهای دوستان فیسبوکی و دوستان وبلاگی خوش به حالم شده است! اصلاً من ماندهام این همه محبت را چگونه پاسخ بدهم … کلمه کم میآورم عزیزانم ۲. امروز برف بارید … غافلگیرمان کرد. امروز قرار بود مریم مهمان من باشد. برف غافلگریمان کرد. راننده دیر کرد. خیلی دیر.…Continue reading دم ِ آسمان تبریز گرم!
این بغض لعنتی
بغض را که نمیشود آفرید. بغض ازلی است. بغض، کلمه است. بغض عدم نیست. هیچ نیست. بغض، که آمد مگر میشود در برابرش ایستاد؟ هر چه هم لبهایت را فشار بدهی به هم، هر چقدر هم که زورکی لبخند بزنی و نگاههایت را بدزدی، وجودش را نمیتوانی منکر شوی. چطور بگویم؟ هست. هست. هست. حالا…Continue reading این بغض لعنتی
آه! کجایی جوانی که یادت به خیر!
عادتم بود زیاد پیادهروی میکردم [از این نظر حسرت به دل نماندهام خدا را شکر] بیشتر وقتها. این عادت از ارومیه افتاد به سرم. وقتهای آشوب و دلگیری که میزدم بیرون و تنهایی خیابان دانشکده و خیام را پیاده گز میکردم بیاینکه حتی اسم مغازهای یادم مانده باشد یا حتی اسم کوچهای. فقط راه میرفتم.…Continue reading آه! کجایی جوانی که یادت به خیر!
مریمی که یک جلوش بینهایت صفرها دوستش میدارم!
روز شادی داشتم. یک روز شاد و به یادماندنی در جمع همکاران و دوستان عزیزم. در جشن عروسیی مریم. مریم نازنین. مریم مهربان. مریمی که هیچوقت تنهایم نگذاشت. مریمی که بینهایت دوستش دارم … مریمی که امروز زیباترین عروسی شده بود که در عمرم دیدهام. مریمی که چنان از دیدن چهرهی ملیحاش انرژی گرفته بودم…Continue reading مریمی که یک جلوش بینهایت صفرها دوستش میدارم!
موتیفات دوستانه!!!
۱. اول خبرش را آقای ن. آورد. گفت «دیشب یک مریض دیگه توی آیسییو تمام کرده!» حتی آن خندهاش، از سر ِ دلخوری بود و اینکه کمی از بدیمنی خبر بکاهد. بعد، چند دقیقهای نگذشته بود که اول یک زن ناله کرد و بعد یک مرد نعره کشید. چیزی محکم خورد به در شیشهای. همهمه…Continue reading موتیفات دوستانه!!!