حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: « الرِّضا بمَکروهِ القَضاءِ مِن أعلى دَرَجاتِ الیَقین.» راضى بودن به قضاى ناخوشایند [خدا] از بالاترین درجات یقین است. این قضا مثلاً این نیست که من پر رو بشوم بگویم آها ببین من درجه یقینم اعلی است راضی شدم به قضای خدا. نه خیر. این وضعیت من…Continue reading کعبه دیدار دوست صبر بیابان اوست*
برچسب: فیزیوتراپی
بوتاکس و اماس: تجربه شخصی
یکم. سال ۸۶ یک زنبور عسل بینوا پایم را نیش زد. دو روز ساق پایم ملتهب و سنگین بود تا اینکه خواهرزادهام شکاف کوچکی ایجاد کرد و با مکیدن نیش را بیرون کشید. بعدها که بحث زنبور درمانی در اماس باب شد نمیتوانستم درک کنم چطور درد نیش دهها تا صدها زنبور عسل بینوا را…Continue reading بوتاکس و اماس: تجربه شخصی
میوه درختان ابدی
۱- دیشب داشتیم میرفتیم خانه هانیه دم در توقفی که داشتیم نگاهم دنبال پنجرهها کشیده شد به سرشاخهها بالای پشت بام. امیر گفت درختچهاند دورتادور. یعنی طبقه آخر که ظاهرآ دو واحد است حیاط دارند و درختچه کاشتند. آخ خدا یاد کارتون کلروفیل افتادم. و به این فکر کردم که اگر خودم نمیدیدم هیچ پیش…Continue reading میوه درختان ابدی
وارد فازش شدم انگار
برای تسبیح دنبال الگویی بودم داخل هارد. سه ساعت تمام غرق شدم بین پوشهها و عکسها و الگوها. میلیونها عکس و فیلم. غرق شدید تا حالا؟ از میان آن همه سه چهارتا عکس بردم روی دسکتاپ با یک فیلم. توی فیلم من هستم و هانیه و زری اسفندیاری. عید ۸۵ است. تهران. من فرز و…Continue reading وارد فازش شدم انگار
من در جنگم با بدنم
خرداد، اولش با شیرینی مهر استخدامم، پررنگ شد. بعد ماه اولین علامت شروع اماس بود. بعدها شد ماه اولین روزهای آشنایی من و امیر. تلخیاش گرفته شد اما انگار این ماه نقطه عطفی شده در زیست من. آن عضله گردنم که نوشته بودم قد کشیده، حالا دردناک شده و لاجرم کار با گوشی در این…Continue reading من در جنگم با بدنم
بیماری زنان فعال طبقه مرفه
ناهید سبزی زنگ زده بود که خواهر همکارش اماس گرفته. هجده سالش است و درد دارد. مچ پایش درد میکند و همکارش میپرسد مگر اماس درد دارد؟ نباید بروند پیش یک دکتر دیگر؟ شاید اشتباه تشخیص داده باشد. این از چشمش شروع شده. میگویم بله که درد دارد چه جورم درد دارد. اماس که معنیاش…Continue reading بیماری زنان فعال طبقه مرفه
لوزر
دکتر هیکل درشتی داشت و صورتی بانمک. فامیلیاش بهشتروی. گوشهایمان را با گفتن جوکهای کرونایی شست. گفتم بتاهیستین را کم کردم سرگیجه بیشتر شد دوباره زیاد کردم. گفت شاید از اماس باشد، گفتم که ایمان گفته فلان است. برخورد بهش انگار گفت موافق بتاهیستین نیستم. نوار گوش بگیر مطمئن شوم ازاماس نیست. گفت کنترل نمیشوی.…Continue reading لوزر