۱. وقتی ادعا میکردید باید میان رأی «یک روشنفکر» و رأی «یک گدای صدقهخور وحشی*» تفاوت قایل شد، باید هم امروز بنویسید در نظر شما بیست و پنج میلیون رأی مردم، مشمول «اقلیت» است!(منبع سایت ملکوت و سیبستان و رادیو زمانه) ۲. وقتی آرم مبارزهی شما، نقشهی به آتش کشیده شدهی ایران باشد، که چه…Continue reading موتیفات سیاسی، اجتماعی … سینمایی هم!
ماه: خرداد ۱۳۸۸
همهاش همین بود!
همهاش همین بود/هست. همهی ماجرای من همین بود/هست. دستت را بیهوا گرفتم/ه بودم و انداختم/ه بودم/ت توی زحمت. لرزیدی/ه بودی. دندانهایم/ت کلید شد/ه بود/ند و یادم رفت/ه بود نفس بکشم. دستهایمان همین طور ماند/ه بود/ند توی هم. نه تو نگاهم کردی/ه بودی و نه من جرأتش را داشتم [نداشتم] همهاش احساسی بود که جوش آمد/ه…Continue reading همهاش همین بود!
نزدیک قلبم باش/بمان!
خون دوید/ه بود زیر پوستم. داغ شده بودم و چشمهایم سیاهی می/رفت/ه بود. دستم را گرفته بودی و صدایت می/آمد/ه بود «من اینجام سوسا!» سرم گیج رفت/ه بود. مرا کشیدی/ه بودی زیر جلوآمدگیی کوتاه ساختمانی همان نزدیک/بود. لرزیده بودم. خیس شده بودیم و باران مثل پردهای از مهرههای شفاف آویزان بود. سرماخوردهگی [نبود]. نمیخواستم ببینمت.…Continue reading نزدیک قلبم باش/بمان!
اسم ِ اسم من سوسا است!
از تو میترسیدم. نشده بود چشمهایی تا آن حد آبی را از نزدیک ــ خیلی نزدیک ــ تماشا کنم. سرت را میآوری/دی پایین و زل میزنی/دی توی چشمهایم که میگفتی مثل حلقهی یک چاه عمیقند ــ دوستشان داشتی ــ هنوز هم؟ بشود زل بزنی توی سیاه تُند چشمهایم؟ از تو میترسیدم و از مهربانیی عجیبت.…Continue reading اسم ِ اسم من سوسا است!
قشنگترین نقطهی عالم/ت
میگویی:«اینجا قشنگترین نقطهی عالم است!» دستهایت را از هم دور کردی/میکنی. در دو سوی تنت. نگاه/ت میکنم [به قشنگترین نقطهی عالم/ت]. «خوشت نیامد؟» گفتی/میگویی بیا و بنشین اینجا. دقیقاً همینجا [پشت این مجسمه] نمیفهمم را میفهمی. کنار هم مینشینیم/نشستیم پشت بلندترین مجسمهی عالم [لابد] پیرمردهایی نشستهاند کمی دور. کمی نزدیک. نگاه میکنند. سرت را آوردی…Continue reading قشنگترین نقطهی عالم/ت
سوسا اسم قشنگی بود
نه تو دستم را گرفتی و نه من خواستم گره بازوانم را باز کنم. عادتم بود با دو دست گره خورده در هم. گاهی ژاکتی، کتی ــ به هر حال بود چیزی ــ که ــ بی/میاندازم/ختم روی گره دستهایم. عادت است دیگر. کاریاش نمیشود کرد. میشود؟ نه تو نزدیک میشدی و نه من، دوست داشتم…Continue reading سوسا اسم قشنگی بود
به هر آن کجا
میشود رفت خیلی دور. جایی برای بازنگشتن. خیلی دور، شدن. رفتن و / در شب هجران مرا شمعی/ بازنگشتن. حتی بدون پاهایی برای گذشتن. میشود میان چشمهایی آبستن شدن. میان دستهایی آیینه شدن. میشود رنگین شدن بعد ِ باران. باران شدن بعد از نور. بعد از رعد. گذشتن پس از تو. میشود ستُردن پس از…Continue reading به هر آن کجا